-
تیکه پاره ام..
جمعه 11 فروردین 1402 13:50
یه تیکه از روحم تو خونه دانشجوییم تو گرگانه. یه تیکه خیلی بزرگی از روحم تو آغوش خواهرمه. تمام اون چیزی که منو به زندگی وصل میکنه خونواده کوچیک ۳نفرمه که تو ایرانن. جسمم هم اینجاست وسط خاک فرانسه.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 فروردین 1402 14:09
خب حالم داره بهتر میشه :) داشتم دق میکردما.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 فروردین 1402 03:23
دارم مقایسه میکنم میبینم من چقدر وقتی ایران بودم شخصیت متفاوت و حتی بهتری داشتم نسبت به الانم. احتمالا اگه دوستایی که اینجا باهام آشنا شدن با دوستای ایرانم درمورد من صحبت کنن تعجب کنن که من همون آدمم؟!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 فروردین 1402 03:06
مغز خاطره الکل نیکوتین هورمون انتقال دهنده های عصبی نقص ترس تروما اضطراب overthinking افکار توهم ناامیدی غم درد کمبود عشق مفاهیم پوچی من چیزایی که با رفتن حل نمیشن چیزایی که با تو ان، فرقی نمیکنه کجا باشی
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 فروردین 1402 14:10
الان تنها چیزی که اصلا دلم نمیخواد ببینم آدمیزاده. ولی متاسفانه مجبورم برم دانشگاه.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 فروردین 1402 03:30
In my shoes, just to see What it's like to be me I'll be you, let's trade shoes Just to see what it'd be like to Feel your pain, you feel mine Go inside each other's minds Just to see what we find Look at shit through each other's eyes
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 فروردین 1402 02:02
الان عمیقا خالیم خالی از همه چی اونقد خالی که اگه همینجا همه چی تموم شه برام مهم نیست تنها و تهی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 فروردین 1402 14:37
دیشب خواب دیدم عیدو ایرانم. حالا واقعا علاقه ای به دید و بازدیدای عید ندارم و خوشحالم که مجبور نیستم یه عده رو ببینم ولی تو خوابم کنار خونوادم بود و به دوستام زنگ زدم یهو خبر اومدنمو دادم و اینا قشنگ بود.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 فروردین 1402 18:25
سلام بر آنان که در ما چیزی را دوست داشتند، که خودمان آن را ندیدیم و دوست نداشتیم.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 اسفند 1401 15:17
الان دقیقا تو همون موقعیتیم که حس میکنم یه حجم اضافه ام وسط حجم هایی که اضافه نیستن. همون جایی که حس میکنم اشتباهم.
-
شکاف
شنبه 27 اسفند 1401 04:53
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 اسفند 1401 04:24
حرف دارم. یا بهتره بگم فکر دارم. ولی کلمه ندارم متاسفانه. شاید رمزدار بنویسم کلمه پیدا شه. رمزدار که مینویسم یه سری جمله ها رو میچسبونم بهم و نگران نیستم که واسه بقیه معنی دار هست یا نه. خودم میفهممشون. خوابم دارم ولی دلم نمیخواد بخوابم.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 اسفند 1401 04:04
از نشونه های پیر شدن همین بس که وسط اولین چت آشنایی برگشتم گفتم ببخشید من خوابم میاد، میشه بقیه صحبتو بذاریم واسه بعد؟ حالا اگه قبلا بود اینقد هیجان زده بودم که تا صبح بیدار میموندم حرف میزدم. اصلا خواب به چشمم نمیومد. ولی الان راحت میتونم بخوابم. کلا دیگه مثل قبل هیجان زده نمیشم. همه چی رنگ و بوی منطقی تری به خودش...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 اسفند 1401 03:06
به نظرم جمعیت انسانی هیچوقت به تعادل نمیرسه و به تعادل بقیه دنیا هم میرینه.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 اسفند 1401 19:13
تو کلاسم. یهو بارون شدید شروع میکنه به باریدن و بعدش صدای رعد و برق. من یهو انگار تو اتاقمم، رو تختم دراز کشیدم، در بالکن بازه و باد خنکی میپیچه تو اتاقم و به صدای بارون و رعد و برق گوش میدم. صدای مامان و بابا از طبقه پایین میاد و زندگی تو خونمون در جریانه.
-
نجات دهنده در مغز من مدفون است
جمعه 19 اسفند 1401 02:06
جالبه که همه آدما به اندازه من ناامید نیستن و زندگی برای همه اونقدری رنج آور نیست که برای من هست. با اینکه شاید شرایطشون از من بدتر باشه ها. ولی روان سالم تری دارن و اصلا کاملا دیدشون به زندگی با من فرق میکنه. هر چی بیشتر میگذره و بیشتر با آدمای جدید آشنا میشم میفهمم اوضاع من چقدر داغونه و خودم خبر ندارم. خیلی وقته...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 اسفند 1401 23:55
تقریبا 2 ماه و نیمه که مهاجرت کردم. 1 ماه اول به قدری حس تنهایی میکردم که دلخوشیم نگاه کردن به چراغ های روشن ساختمون اداری روبروی خوابگاهم بود. از پنجره اتاقم نگاهش میکردم و یکم دلم گرم میشد که آدمایی اون بیرون هستن و زندگی هایی در جریانه. بعدش دوست های خوبی پیدا کردم. آدمایی که کنارشون واقعا بهم خوش میگذشت و واقعی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 اسفند 1401 16:35
دیروز با یه دختر افغان صحبت میکردم که فعال سیاسیه و وقتی طالبان افغانستانو گرفت از ترس جونش به فرانسه پناهنده شده و بعدشم درخواست داده خونوادشو آورده فرانسه، چون جون اونا هم در خطر بوده. صحبت از پناهندگی شد. فرانسه خیلی هواشو داشته و واقعا از اینجا راضی بود(باید بگم وضعیت اون که پناهندست از وضعیت ما که مهاجر تحصیلی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 اسفند 1401 12:46
من واقعا دارم با فرانسوی ۶ قلو میزام. احساس میکنم حلزون زودتر از من پیشرفت میکنه :)
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 اسفند 1401 17:37
ماشالله ایران با یه سرعتی داره به عقب برمیگرده که واقعا آدم شوکه میشه! احساس میکنم ایرانی که ۲ ماه پیش ازش خارج شدم، یهو ۵۰ سال برگشته عقب.
-
تلنگر
یکشنبه 14 اسفند 1401 03:52
-
این جای خالی هیچوقت پر میشه؟
پنجشنبه 11 اسفند 1401 05:18
بدجوری دلتنگم امشب. ۴ ساعت دیگه باید پا شم برم دانشگاه ولی خوابم نمیبره. چشمامم از گریه میسوزه. همش تقصیر دوستمه. من سعی میکنم اصلا لا به لای عکسا و فیلمای قدیمی نچرخم. میدونم حالم بد میشه. امشب دوستم هی از دوستای ایرانش عکس و فیلم فرستاد تو گروه و منم هوایی شدم رفتم سراغ خاطرات ایران. نتیجش شد گریه و مغز و روان به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 اسفند 1401 14:38
یه چیز عجیبی که من اینجا دیدم و اصلاااا انتظارشو نداشتم، این بود که اینجا خیلی وقتا وقتی پت تو خیابون دفع مدفوع میکنه، صاحبش مدفوعو جمع نمیکنه. درنتیجه همیشه موقع راه رفتن باید حواست باشه یهو پاتو نذاری رو یه تاپاله گوه!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 اسفند 1401 04:23
فکر کنم هیچوقت امشبو فراموش نمیکنم D:
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 اسفند 1401 04:22
توروخدا به کسی که مشکل کنترل اضطراب داره نگین سخت نگیر و عادت کن! اینقد احمق نباشین. با ۲تا جمله به این راحتی اگه اضطراب برطرف میشد که طرف دیگه مشکلی نداشت.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 اسفند 1401 02:53
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 اسفند 1401 02:23
آخر و عاقبت درست مواجه نشدن با استرس چیه؟ حمله عصبی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 اسفند 1401 17:37
وقتی حالمون خوب نیست چی کار کنیم؟ جریان کافئین و گلوکزو بندازیم تو رگ هامون و امیدوار باشیم که برای چند ساعتی مودمون بالا بیاد. همزمان تو وبلاگمون چسناله کنیم.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 اسفند 1401 16:26
گیتارمو میخوام.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 اسفند 1401 15:14
اینکه تمام احساسات من با استرس تعریف میشه واقعا آزاردهندست. وقتی درگیر یه مسئله نگران کننده ام، استرس دارم که خب این طبیعیه. مشکل اینجاست که وقتی ناراحتم هم دچار استرس میشم، وقتی عصبانیم هم همینطور، یه وقتایی وسط خوشی هامم یهو استرس میگیرم، حتی وسط سکس دچار استرس میشم و اون لذتی که باید داشته باشه رو برام نداره. یعنی...