بانکم داره دهن منو سرویس میکنه. سیستم مسخرشون مشکل داره و من بخاطر مشکلات انفورماتیک اونا 2 ماهه دارم گاییده میشم و هی میرم و میام. فکر کنم آخرش مجبورم اصلا حسابمو ببندم و برم یه بانک دیگه. 

Baba au Rhum

یه کیک خامه ای (اسمشو تو عنوان مشاهده میکنین!) از فروشگاه خریدم. آوردم خونه بازش کردم که بخورم مثلا، دیدم یه بوی الکلی زد زیر دماغم. بعد یکم کیکو مزه کردم دیدم طعم بیمارستان میده :/

مواد تشکیل دهندشو چک کردم فهمیدم توش از رام استفاده کردن. آخه کی کیک الکلی میخوره؟!

بعد اسمشو با یه فونتی رو بسته بندیش نوشته بودن که من نفهمیدم اون کلمه "Rhum" هستش. خب واضح بنویسین، اه -_-

بعضی آدما هم تو حاشیه زندگیمون هستن که تا براشون اتفاقی نیفتاده متوجه نمیشیم چقدر برامون عزیزن. کاش هیچوقت برای این آدما اتفاق بدی نیفته.

امروز اینجا روز عروج حضرت مریمه و تعطیل رسمیه! فکر کنم صبح 1 ساعتی به طور مداوم صدای ناقوس کلیسا میومد! حماقت همه جا هست :)

من واقعا کاری به کار هیچ عقیده و اقلیت و اکثریتی ندارم. هر کی کار خودشو میکنه و زندگی خودشو داره و به بقیه هم ربطی نداره. ولی متاسفانه دین اینطوری نیست. باز خداروشکر اینجا دین قدرت خاصی نداره وگرنه اینجا هم مثل ایران به گند کشیده میشد. دین به زندگی آدما آسیب میزنه و اینه که باعث شده من کم کم ازش بدم بیاد و آدمایی که بهش اعتقاد دارن رو هم نتونم به راحتی تحمل کنم. قبلا درک و صبوریم نسبت بهشون خیلی بیشتر بود ولی از بس خودشون و دینشون ریدن تو دنیا که دیگه نمیتونم مثل قبل باهاشون کنار بیام.



+ یه بارون و رعد و برق شدیدی هم هست که فکر کنم همه مجبورن تو خونه بمونن روز تعطیلو.

" I think people see what they want to see in other people "