سالگرد

ای سرزمین!

کدام فرزندها، در کدام نسل،

تو را آزاد، آباد و سربلند،

با چشمان باور خود خواهند دید؟


محمود دولت آبادی

دارم جابجا میشم خوابگاه جدید. البته خوابگاه دولتی که گیرم نیومد ولی یه خوابگاه خصوصی قشنگ پیدا کردم که هزینه هاش خیلی از اینجایی که هستم به صرفه تره و قرارداد بستم. از دیروز شروع کردم به بردن وسایلم و مطمئنم اگه 2بار دیگه چمدون ببرم، پشت بازو درمیارم :/ تماااام بدنم درد میکنه، دست، پا، کمر، همه جا. تازه هم باید خوابگاه قبلی رو تمیز کنم تحویل بدم هم خوابگاه جدیدو تمیز کنم وسیله بچینم. البته خوابگاهو تمیز بهم دادن ولی من تا خودم تمیز نکنم راحت نیستم. خلاصه که پارم، پارههههه ولی خوشحاااالم :))))

هوا یه جوریه که حس میکنم پاییز اومده

شده تا حالا تو یه لحظه ای باشین و بدونین که قراره دلتون واسه اون لحظه تنگ بشه؟

یعنی همون موقع میدونی چقدر اون لحظه با ارزش و قشنگه و قراره برای همیشه از دستش بدی و دیگه تکرار نمیشه و با اینکه هنوز تو اون لحظه هستی، دلتنگی براش شروع شده. حس عجیبیه..

برای بار صدم:

کاش من در ناف یه کشور جهان اول به دنیا اومده بودم

کاش هیچوقت مهاجر نبودم

کاش با زبان مادری زندگی میکردم