آشنایی با کراشم خیلی سریع تر از اون چیزی که فکر میکردم پیش رفت. یعنی اینطوری شد که خیلی یهویی و زودتر از روزی که قرارمون بود، اومد و یه شب تا صبح، ۸ ساعت نشستیم رو در رو حرف زدیم و صبحش دیگه وارد مرحله بعدی شده بودیم. اولین بار تو زندگیم بود که ۸ ساعت یه سره و حضوری با کسی حرف میزدم. تا اینجا که همه چی خیلی خوب بوده. حالا الان خیلی تو اوجیم، یواش یواش میایم پایین و بدیا رو هم میبینیم. باید اون موقع نظر قطعی بدم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد