یه زمانی بود تکلیفمون مشخص بود. اگه پلیس میدیدیم احساس ناامنی میکردیم. اما امروز با دیدن آمبولانس، مدارس، اتوبوس های خط واحد، ماشین های حمل بار کارخونه ها، راننده های اسنپ، آدمایی با ظاهر مذهبی که تو خیابون بهمون زل میزنن و همچنین آدمایی با ظاهر غیر مذهبی که تو خیابون بهمون زل میزنن، احساس ناامنی میکنیم.

پامو از خونه میذارم بیرون عضلاتم منقبض میشه. هی چشمم میچرخه ببینم کسی اطرافم مشکوک هست یا نه. هی حواسم هست خودم حرکت مشکوکی نکنم که یهو یکی از ناکجا بیفته رو سرم. چقدر مملکتو برای ما ناامن کردن.

اینجا شهر آرومه(خفه ست) ولی اصلا آدم احساس امنیت نمیکنه. دیروز غروب که کلاسم تموم شد و میخواستم پیاده برگردم خونه، استادم با نگرانی گفت میری بیرون ماسک بزن. منظورش کرونا نبود..

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.