حالا خواب به چشای من نمیاد -_-

یه شب از غصه نمیتونیم بخوابیم، یه شب از خوشی! 

وسط این همه خبر بد، به این یه خبر خوب تو زندگی خودم واقعا نیاز داشتم. امیدوارم همینطور ادامه دار بشه.

اینجا جهنمه.

مسیر مهاجرت به خودی خودش سخت هست، این روزا خیلی خیلی بدترم شده.

یورو تو مملکت پیدا نمیشه، تو صرافی ها دعوا و فحش و فحش کاریه، به سختییی از بازار آزاد بالاخره امروز تونستیم بقیه یورویی که واسه تمکن مالی نیاز داریم رو پیدا کنیم. خداروشکر غول این مرحله رو رد کردیم.

وضعیت اینترنت افتضاحه. هر ایمیلی که میدم نمیدونم به طرف مقابلم میرسه یا نه. مصاحبه سفارت فرانسه از طریق اسکایپ برگزار میشه. نمیدونم تا اون موقع وضعیت چی میشه و اصلا میشه مصاحبه داشت؟ خیلی از بچه ها این روزا به مشکل خوردن. وضعیت صدور ویزا هم اصلا تعریفی نداره. جوری شده شرایط که اگه من بتونم واسه ژانویه ویزا بگیرم معجزست، فقط معجزه.

استاد زبانم 2 روزه نه به هیچ فیلترشکنی وصل میشه نه حتی اسکایپش کار میکنه. من کلا برگشتم شهر دانشگاهی که بتونم کلاسمو حضوری ادامه بدم ولی خب خیلیا این شرایطو ندارن و وسط اپلای و آماده کردن رزومه و... از همه چی موندن.

خواهرم تازه دانشجو شده. 2 روزه داره میره دانشگاه. کلاساشونو آنلاین نمیکنن و بهشون فشار میارن که باید حضوری بیاید و حتما هم کلاساتون تشکیل میشه. تو کانال دانشگاه دانشجوهایی که این روزا غیبت میکنن رو تهدید به بازداشت کردن!!! این 2 روزی که خواهرم رفت دانشگاه هر بار جون من بالا اومد تا برگرده خونه و به چشمم ببینم که براش اتفاقی نیفتاده.

همش فکر میکنم فرض کنیم که من موفق شم ویزا بگیرم و برم، خواهرم چی میشه؟ پدر و مادرم چی میشن؟

گذروندن زندگی به این شکل حق هییییچکس نیست، هیچکس.

عجب شب سختیه امشب. تا صبح قراره چی بشه؟

برای صحنه هایی که هیچوقت فکر نمیکردم خاطرات جوونیم بشن.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.