خب من تا الان میدونستم که آدم open marriage نیستم ولی امشب واقعا مطمئن شدم. بین کتگوری های سکس من چیزای فانتزی مختلفی رو دیدم ولی تا حالا چیزی تا این حد برام زننده نبوده. امشب یه قسمت از یکی از سریالامو میدیدم و 2تا زن و شوهر بودن که تصمیم گرفتن این کارو انجام بدن. حتی نمیتونستم نگاه کنم :/ اینقد برام چندش بود که تمام مدت عضلاتم از شدت معذب بودن منقبض بود و هی چشمامو میبستم یا صدا رو قطع میکردم. یعنی اگه یه روزی ازدواج کنم و رابطه جنسیم با طرفم به مشکل بر بخوره، حاضرم حتی جدا بشم ولی هیچوقت چنین چیزی رو تجربه نکنم. البته به زندگی بقیه کاری ندارم. تصمیم خودشونه و به خودشون مربوطه ولی تو مغز من یکی جا نمیشه حقیقتا. فکر کن پارتنرتو با یکی دیگه شریک شی :| فکر کنم میتونم تو اون لحظه هر کسی که به پارتنرم دست میزنه رو خفه کنم (چه زن باشه چه مرد). اونی که به خودمم دست بزنه رو هم یه فصل کتک میزنم (بازم چه زن باشه چه مرد). اه
به نام خدا
مثل من غذا نخورید. چون وسط باشگاه فشارتون میفته و آبروتون پیش عالم و آدم میره. کلاسم بهم میریزید.
خدانگهدار
همین الان how I met your mother رو تموم کردم.
چرااااا آخرش اینطوری تموم شد؟؟؟؟ چراااااا؟؟
آخه دختر به اون دل نشینی چرا باید اینقد کوتاه بیاد تو داستان و تهشم مریض شه بمیره؟؟؟؟
طلاقشونم خیلی طلاق مسخره ای بود.
خاک بر سر نویسندش. آخرشو رید -_-
+ حالا علاوه بر friends، دلم واسه اینا هم تنگ میشه