یه چند نفر تو اطرافیان داریم که عمیقا میخوان من ازدواج کنم
هر چند وقت یه بار یکیشون پیام میده که فلانی داره مهاجرت میکنه میخواد ازدواج کنه بره (میدونن منم میخوام مهاجرت کنم)، اون یکی موقعیتش فلان جوره دنبال زن میگرده. رها میخواد آشنا بشن؟
حالا این دفعه مامان سریع برداشته گفته رها فعلا وقت داره میخواد با حوصله کاراشو پیش ببره. بهش میگم مامان لااقل یکم اطلاعات میگرفتی سرگرم شیم، بعد نه میگفتی. چرا زارت رد کردی؟
واسطه هم گفت پس رها کلا نمیخواد ازدواج کنه. فکر کنم دیگه مورد معرفی نکنه بهمون. حالا بدون خواستگار چی کار کنم؟
+ پسره داره میره آلمان، بعد اینطوری سنتی دنبال همسره. خب یه جوریه دیگه. عرضه نداشتی خودت با یکی آشنا شی؟
منظورم اینه لزومی نداره کسی که میخواد مهاجرت کنه حتما ازدواج کنه اونم تو وطن خودش یعنی تا قبل مهاجرت به فکرش نبوده دم رفتنی فیلش یاد هندوستان می کنه؟!
والا نمیدونم. شاید دلش نمیخواد تنها بره. به هر حال دم رفتن دیره واسه این کارا.
نمی فهمم تو که داری میری اونور دیگه چرا زن میگیری از اینجا با خودت میبری؟ مگه اونور ایرونی وجود نداره
کسی که تو ایران نمیتونه خودش کسی رو پیدا کنه و میسپاره به خونوادش، خارج از ایران به نظرت چه گلی به سر خودش میزنه؟ بخصوص اگه اصرار داشته باشه با ایرانی آشنا بشه که کارش سخت ترم هست خارج از ایران. به هر حال جامعه ایرانی اونجا خیلی کوچیکتره.