دیشب با همه بد و دلگیر بودنش تموم شد.
یه ساعت دیگه امتحان اون کارگاهو دارم و هیییچی نخوندم :)
یا میشه از دوستان کمک گرفت یا برگه سفید میمونه!!
مهم نیست واقعا. اصلا معلوم نیست تصحیح میشه یا نه و نمره کجا میره. هیچ تاثیری هم که نداره.
ظهر خونوادم میرسن. تقریبا همه چیو جمع کردم. مونده یه ذره خرت و پرت که منتظرم با خودشون یه چمدون بیارن بریزم تو اون.
خوشحالم که دارم میرم. این چند روز آخر اینجا دلگیر بود.
از طرفی دلم خونه و خونواده میخواد :)
خلاصه که تابستون منم داره شروع میشه. امیدوارم خوش بگذره.
تابستون به شما هم خوش بگذره دوستای عزیزم :)
تابستون رو دوس میداشتم اگه انقد گرم نبود |: خب این البته به خصوصیت خودم که آدم گرمایی هستم و عاشق سرما بر می گرده وگرنه خود تابستون فی نفسه بد نیس مخصوصا که کلی میوه جور واجور و خوش مزه داره
به هر حال خوش بگذره
آره واقعا گرماش آزار دهندست ولی به هر حال تابستونه :)
میوه های خوشمزههههه :))
به شما هم خوش بگذره :)