اشتباه کردم...

دیروز اولین قرار بود.. اولین دیدار.. اولین قرار از سه قراری که قولش رو دادم.. فکر نمیکنم تا دو قرار بعدی دوام بیارم.. دست خودم نیست.. دارم تلاش میکنم دوستش داشته باشم.. دارم سعی میکنم به این رابطه حسی داشته باشم.. ولی جز حس فرار هیچی نیست.. انگار اگه از اول مهر کسی به دلت نیوفته دیگه هر چی تلاش کنی نمیشه.. میدونم دارم بیخود ادامه میدم.. میدونم بعد از این 3 قرار تمومش میکنم ولی تا اون موقع رو چی کار کنم؟؟ من بهش قول دادم به هر دومون فرصت بدم.. ولی فقط دلم میخواد تنها باشم دور از هر رابطه و تعهدی.. مشکل اصلا از علی نیست.. مشکل دقیقا منم.. منم که نمیتونم کنار بیام..

هیچ حسی بهش نداشتم وقتی کنارش راه میرفتم، وقتی تو چشماش نگاه میکردم، وقتی دستمو میگرفت و من از هر فرصتی استفاده میکردم که دستمو آزاد کنم...

بیشتر اون حرف زد.. من چیزی واسه گفتن نداشتم.. کافی بود اون حرفی نزنه تا سکوت بینمون باشه..

چند بار احساس دلتنگی کردم.. چند بار بغض کردم بخاطر خودم، بخاطر این رابطه، بخاطر آدمی که باید کنارم میبود و نبود..

روز خوبی نبود.. شاید روز بدی هم نبود اما دیگه نمیخوام تکرار شه..

خستگی و خواب آلودگی رو بهونه کردم تا زود تمومش کنم و برگردم گرچه تا خوابگاه باهام اومد ولی همین که تصمیم گرفتیم برگردیم احساس آزادی کردم.. استرس و آشفتگیم از بین رفت..

سرد تر اون چیزی بودم که فکرشو میکردم..

فقط میدونم دیروز هیچ حس خوبی واسم نداشت..

فکر نمیکنم قرار بعدی در کار باشه.. تا اون موقع تمومش میکنم..

میدونم ناراحت میشه.. واقعا دلم نمیخواد کسی رو عذاب بدم ولی خودمم نمیتونم این وضعو تحمل کنم.. ابراز علاقه های الکی به نظرم بیشتر به ضررشه.. به ضرر هردومونه..

 

 

+ من به درد رابطه نمیخورم.. حداقل حالا نه.. حداقل تو این دوران دقیقا بعد از "تو"

+ راجع به علی اشتباه کردم. باید همون موقع که پیشنهاد داده بود، میگفتم نه.. باید محکم میگفتم.. اشتباه کردم بخاطر اصرارش قبول کردم و حالا مثل خر تو گل موندم که بهش چی بگم.. باید مثل قبل رفتار میکردم..

 

نظرات 2 + ارسال نظر
Sara دوشنبه 13 دی 1395 ساعت 17:03 http://www.commaa.blogsky.com

چه حس اشنایی:(( اصلا دلم نمیخاد اون روزها رو تجربه کنم
عزیزم شاید اولش سخت باشه ولی حس رهایی اونقد شیرینه که از سختیش کم میکنه. فقط دقیقا براش توضیح بده دلیل تصمیمت رو:) موفق باشی رها جان

روزای افتضاحیه..
براش توضیح دادم اما نمیخواد قبول کنه. الکی داره پافشاری میکنه..
مرسی سارا جان

Padideh شنبه 11 دی 1395 ساعت 02:32

هیچوقت دیر نیست
هنوز اتفاقی بین شما نیفتاده
فلسفه آشنایی و دوستی شما اینه که ببینین بش علاقه دارین و بدرد هم میخورین یا نه
پس تصمیم درستی بگیر .
یکبار شرمنده شدن بهتر از اینه که یک عمر عذاب بکشی.

دقیقا قرار ما آشنایی و بعد تصمیم گیری بود.
و من تصمیممو گرفتم..
امیدوارم زودتر بتونم بهش بگم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد