انقدر ضعیف نباش

امروز صبح که از خواب بیدار شدم با یادآوری حجم درسایی که رو سرم ریخته اعصابم بهم ریخت و دوباره سرمو بردم زیر پتو. تا یک ساعت بعد از بیدار شدنم، همینطور دراز کشیده بودم و تلگرام و اینستا و وبلاگا رو چک میکردم. هم اتاقیمم همچنان خواب بود!!

خیلی استرس داشتم و سعی میکردم خودمو الکی مشغول کنم تا یادم بره چقدردرس دارم و حالم از این وضعیت خراب بود. یکی از نقاط ضعف من واکنش مضخرفم نسبت به استرسه. به جای اینکه استرس باعث بشه زودتر دست به کار شم و مسئله رو حل کنم تا خلاص شم، برعکس باعث میشه مدام ازش فرار کنم و کارو عقب بندازم. و همیشه آخرش مثل خر تو گل میمونم و رگ بیخیالیم خودشو نشون میده و کلاااا بیخیال زندگی و مسائلش میشم. این واکنشو تقریبا نسبت به هر نوع استرسی دارم نه اینکه فقط نسبت به درس باشه. و خب خودتون حساب کنین که چه گندی به همه چیز میزنم!!

 

خلاصه حسابی از حال و روزی که داشتم تو دلم ناله میکردم تا اینکه یکی از وبلاگایی رو که خواننده خاموشش هستم، باز کردم تا از حال خود نویسنده و پدرشون که به تازگی فهمیده بودن سرطان دارن، باخبر شم که چشمتون روز بد نبینه.. با دیدن جمله "یتیم شدم" شکه شدم.. اصلا برام باور کردنی نبود.. سرطان خیییلی زودتر از اون چه فکر میکردم این بنده خدا رو از پا درآورده بود. خیلی زودتر...

بغض کردم و حتی تقریبا داشتم گریه میکردم ولی جلوی خودمو گرفتم. خواننده خاموش بودم و راستش سختم بود تو این شرایط به حرف بیام و یه پیام مسخره تسلیت بفرستم پس نظر بقیه خواننده ها رو خوندم و وبلاگو بستم.


بعدش گوشیمو چک کردم و دیدم پدرم تو تلگرام بهم پیام داده. یه مطلب علمی کوتاه درمورد استرس و ارتباطش با آلزایمر از یکی از همکارانش بود. نتیجه گیری پیام این بود که استرس زیاد در طول زندگی باعث افزایش احتمال آلزایمر در سنین پیری میشه.. و من یه لحظه احساس کردم قلبم داره از جا کنده میشه. به پدرم فکر کردم که شغل پراسترسی داره و کلا هم آدم نسبتا نگرانیه و روی کارها و مسائلی که پیش میاد خیلی حساسیت به خرج میده (حتی زمانی که خودشو راحت و آروم نشون میده، من کاملا حس میکنم که ذهنش مشغوله) و این حساس بودنش باعث میشه بیشتر از بقیه بخاطر مسائل مختلف فکرش درگیر شه (این اخلاقشو منم به ارث بردم و کاملا میدونم چه حالی میشه و درکش میکنم).. به این فکر کردم که با این همه استرسی که تو کارش و زندگیش داره، تو سنین پیری چه اتفاقی براش میفته و اینکه من نمیتونم ذره ای از این استرساش کم کنم درحالی که حس میکنم وظیفمه.. بدترین حسو داشتم تو اون لحظه.. از قبلش که بغض داشتم، دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم و گریم گرفت (البته نه اینکه فکر کنین زار زار گریه کردم. کلا اینطوری نیستم و اینکه هم اتاقیم تو اتاق بود و اصلا دوست نداشتم بفهمه دارم گریه میکنم). یکم که گذشت آروم تر شدم و به پدرم پیام دادم و ازش خواهش کردم استرسای جسمی و روحیشو کم کنه و مراقب خودش باشه. تو اون حال کاری بیشتر از این نمیتونستم بکنم:((

بعدش وبلاگ یکی دیگه از دوستانو چک کردم که اونجا هم خیلی وقته ساکتم. ایشون هم از شدت استرس خواب نداره و حال جسمیش خرابه و مجبوره قرص بخوره. ناراحت شدم و نگران.. نگران واسه آینده تک تک آدمایی که میدونم میزان استرس روزمرشون بیشتر از سایرینه.. خواهش میکنم مراقب خودتون باشین.. شیوه زندگی امروزمون، میزان سلامتی آیندمون رو تعیین میکنه و مرگ بیخ گوش تک تکمونه.. فقط یکم آروتر زندگی کنین.

 

بعد از همه اینا به خودم نگاه کردم و مشکل خودمو با بقیه مقایسه کردم. اینکه من فقط بخاطر درس و امتحان که اصلا مشکلی نیست و یه مسئله عادی تو زندگیه و به راحتی هم حل میشه، داشتم امروزو به خودم زهرمار میکردم و کلی استرس داشتم درحالی که حداقل همین 3تا آدمی که راجبشون نوشتم، مسائل خییییلی مهم تر و جدی تر و سخت تری همین حالا تو زندگیشون دارن که ذهنشونو مشغول کرده و حل شدنش هم سخت تر و زمان بر تره. از خودم و ضعیف بودنم خجالت کشیدم و استرسو کنار گذاشتم. تصمیم گرفتم دوش بگیرم و یکم سبک شم و بعدش درسا رو با آرامش شروع کنم.

 

برای تک تک این آدما و همه اونایی که وضعیت مشابهی دارن، آرامش و حل شدن مشکلاتشونو دعا میکنم.

 

 

جمعه ۲۶/۹/۹۵  ساعت ۱۴:۴۴

نظرات 1 + ارسال نظر
Padideh پنج‌شنبه 2 دی 1395 ساعت 15:14 http://majid.padideh.blogsky.com

آفرین...
در زندگی ، هر مشکلی میتونه یه درس بزرگی واسمون باشه...
اثا میدونی چیه؟اگه قرار باشه تو زندگی همهچیو خودمون تجربه کنیم ،فک کنم عمرمون کفاف نمیده...
پس باید از تجربه دیگران درس بگیریم و ببینیم که چطور بقیه آدما زندگی میکنن و بیشتر چیزای خوشبو دستچین کنیم...

آره عمرمون واسه تجربه همه چیز کافی نیست و من ترجیح میدم حداقل این عمر کوتاهو واسه تجربه های جدیدتر و هیجان انگیز تر بذارم. امیدوارم که بتونم!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد