اینم یه مدلشه!

یه کلاسم میرم که باغ حشراته :/

هر بار که میرم یه مدل سوسک جدید پشتک زده و داره واسه خودش دست و پا تکون میده یا یه مارمولک داره میره تو کلاس(البته فکر کنم مارمولک حشره نیست خخخ) یا پشه و خر مگس جولون میدن. پر از کرمه که حلقه شدن و احتمالا خشک شدن!!

یعنی قشنگ 10 دقیقه طول میکشه تا من موفق شم خودمو به صندلی برسونم و تو یه جای امن سنگر بگیرم چون هر قدمی که میخوام بردارم باید مواظب باشم یه چیزی رو له نکنم!!

عشق

" روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق

                                                       شرط آن بود که جز ره این شیوه نسپریم "  حافظ شیرازی



مگه میشه یه بیت این همه انگیزه به آدم بده اونم تو همه ابعاد زندگی؟؟!! که حتی تو اوج استرس و ناراحتی هم وقتی یادش میفتی آروم بشی.

من عاشق ادبیاتم با اون همه شعرای زیبا و دلنشینش :)

پراکنده

1.    سه شب پیش زیر باد کولر بودم تا صبح و دقیقا فردا ظهرش بخاری اتاقم روشن شد!!

یعنی اینقدر سریع آب و هوای اتاق من تغییر میکنه!

الانم که داره بارون میاد و هوا سرد و پاییزی و البته دلگیر شده..

 

2.    این دبیر ادبیات ما هم بازیش گرفته. یه هفته اینقد کم تکلیف میده که آدم بیکار میشه، یه هفته اونقدر کار میریزه رو سرت که نمیدونی چه  غلطی بکنی!!

شل کن، سفت کن درنیار دیگه برادر من (البته جای پدرمه).

 

3.     ما یه دونه یار داریم، خیلی هم دوسش داریم. منتها یه مشکلی هست. جاهامون جا بجا شده. من شدم مجنون، ایشون شدن لیلی :| قربونت بشم لیلی نازنینم!!!

 

 


+ خدایا اگه هستی بیا به من عقل بده بی زحمت. شرمنده ها جبران میکنم!

زندگی

بالاخره امروز بعد از 2 روز تعطیلی رفتم کلاس و یکم آدم دیدم برگشتم!!

داشتم تو خونه میمردما.. هوف


جالبه زیاد اهل بیرون و شلوغی نیستم. ولی سکوت این دو روزم واقعا آزاردهنده بود. تعجب میکنم امسال مسجد نزدیک خونمون هیچ خبری نبود. یعنی چه اتفاقی افتاده؟؟!!


خلاصه که خداروشکر تعطیلات تموم شد و مردم مجبور شدن دوباره اول صبح از خونه هاشون بیان بیرون درنتیجه صدای کوبیده شدن در حیاط و استارت ماشین و جیغ جیغ بچه ها و بوق سرویس ها و... که همانا همگی نشانه هایی از جریان زندگیست در شهر جاری شد.. بدانید و آگاه باشید

حال و حوصله عنوانم ندارم

چه دلگیره امروز :(

از صبح تا حالا پرنده هم پر نمیزنه. تا حالا شهرو اینقد ساکت ندیده بودم. انگار مردم همه تو خونه هاشون خوابن.

پس عزاداری کی شروع میشه؟؟

من که جایی نمیرم ولی حداقل شهر از این مردگی درمیاد.

از بس همه جا ساکت و دلگیره یه کلمه هم درس نخوندم. اصلا حوصلم نمیگیره :(