-
بالاخره مسافرت
سهشنبه 13 شهریور 1397 00:05
همش میخواستم بنویسم ولی یا وقت نمیشد یا خسته بودم. یکی دو بارم همه چی اکی بود اومدم بنویسم یهو حسم پرید!! بعد از ۲ سال اومدیم مسافرت. به من که حسابی داره خوش میگذره. واقعا بهش نیاز داشتم. بخصوص که ترکیه هست و چون ایران نیست خداروشکر میشه یکم راحت بود و بالاخره نفس کشید. استانبول شهر قشنگیه و چقدر توریست داره!! فکر کنم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 مرداد 1397 01:37
اول اینکه واقعا هیچی تو زندگی به اندازه سلامتی مهم نیست. یعنی آدم تو زندگیش هیچی نباشه ولی سالم باشه. یک عدد نازک نارنجی از عفونت بهبود یافته هستم!! من نمیفهمم چرا وقتی بهداشت خوبی دارم، بازم گیر عفونت میفتم؟!! مثل اینکه باید بیشتر مراقب باشم. دیشب دقیقا تو اوج درد و حال بد، عموم به گوشیم زنگ زد. جواب ندادم. صبح به...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 مرداد 1397 00:54
یه جورایی هم حرف واسه گفتن هست و هم نیست. در کل حال و حوصله حرف زدن ندارم. از طرفی دوست داشتم بنویسم. رتبه ها اومد. نمیگم افتضاح بود ولی خب عالی هم نبود. نسبت به درصدام، رتبه عجیب بود. از اونجایی که امسال حتما باید برم همه چی انتخاب میکنم. پزشکی، دندان پزشکی، داروسازی، فیزیوتراپی، علوم تغذیه، بیوتکنولوژی، زیست شناسی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 مرداد 1397 00:16
بالاخره رفتم دندونپزشکی. فقط میتونم بگم خوششششحالم که عصب کشی لازم ندارم. البته چندتایی دندون خراب دارم چون تو عمرم سمت دندونپزشکی نرفتم. خدا کنه کولی بازی درنیارم واقعا وحشت زده میشم :/ حتی همین که میخواستم فقط دندونامو نشون بدم کلی استرس داشتم. دیگه اینکه بالاخره واسه رانندگی هم ثبت نام کردم و امروز اولین جلسه آیین...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 مرداد 1397 13:06
عروسی هم تموم شد. واقعا عالی بود. بعد از مدتها عروسی یکی از نزدیک ترین هام بود. تا جون داشتیم رقصیدیم. دیگه آخرش پاهامون ورم کرده بود نمیتونستیم بایستیم ولی نگران بودم آرایشگاه به موقع تموم نشه. واقعا شلوغ بود. یکی از شاگردای آرایشگر میگفت از ۵ صبح اینجاییم!!! بالاخره حدودای ۷ تموم شدیم. سریع آماده شدیم میخواستیم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 مرداد 1397 09:06
امروز عروسی دخترعممه. انقدر برام مهم بود خواب نمونم و به موقع کارامو انجام بدم که ۱ ساعت زودتر بیدار شدم و ساعت گوشی رو خاموش کردم :/ واسه کنکورمم اینطور نبودم! این چند وقت هر روز حدود ۲ ساعت برق قطع میشه. خدا کنه تو آرایشگاه برق قطع نشه. میمیریم از گرما اونم ۳ بعدازظهر! بعدا نوشت: یعنی خدااا نکنه من عجله داشته باشم....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 31 تیر 1397 09:46
همین جوری پراکنده میگم: + بالاخره پنجشنبه لپ تاپم به دستم رسید :)) + برای اولین بار اومدم آرایشگاه که موهامو رنگ کنم البته هایلایت. به من گفتن ۹ صبح پاشو بیا ولی تا الان که ۹:۳۴ هست هنوز آرایشگر نیومده و فقط شاگرداش هستن. من همینطوری منتظر نشستم :// + پنجشنبه جشن عقد نزدیک ترین و دوست داشتنی ترین فامیلمه، دخترعمم :))...
-
دوباره سرما خوردم!
دوشنبه 25 تیر 1397 01:17
به نظرتون چرا تا یه نفر تو خونه ما سرما میخوره، بلافاصله به من منتقل میشه؟؟ و چرا باید صدام شبیه صدای خروس بشه و یه خط در میون به گوش برسه؟!! فکر کنین یه خواننده مثل من باشه!! بیچاره باید چه خاکی به سرش بریزه؟! امشب دختر عموم و شوهر و دوتا دختراش مهمونمون بودن. و من بیچاره چون سرما داشتم نمیتونستم به دختر کوچولوش که ۷...
-
این یکی رو هم از سر گذروندیم :)
جمعه 8 تیر 1397 15:50
بالاخره تموم شد :)) در کل راضی بودم. خیلی بهتر از کنکورای قبلی بود. امیدوارم اون چیزی که میخوام بشه که بعد از مدت ها حسابی از ته خوشحال شم. در کل کم استرس تر از اون چیزی بود که فکر میکردم. دیشب ساعت 11 سعی کردم بخوابم. ولی عادت نداشتم آخرش فکر کنم 12:30 خوابم برد. صبح واسه ساعت 6 زنگ گذاشته بودم و دقیقا 5:59 خودم از...
-
کاملا هیچی
دوشنبه 28 خرداد 1397 00:20
هر چی بیشتر به خودم نگاه میکنم، بیشتر میفهمم هیچی نیستم. اراده و تحمل صفر میزان آگاهی و مطالعه و درنتیجه بلوغ فکری داغون هیچ دوستی که اونقدر باهاش راحت و صمیمی باشم که بشه اسمشو واقعا دوست گذاشت، دیگه تو زندگیم نیست هیکل و تغذیه و ورزش افتضاح سلامت روحی ناقص تو هیچ هنری حرفه ای نیستم تحصیلات که دیگه نگم.. احساس میکنم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 خرداد 1397 21:33
چقدر من از زیست، شیمی و دینی کنکور حالم بهم میخوره. یعنی مزخرف تر از این درسا بین درسای کنکور وجود نداره
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 اردیبهشت 1397 19:11
همین الان حس کردم صدامو واقعا دوست دارم. وقتی خودم حرف میزنم حس نمیکنم ولی الان به ویس خودم گوش دادم ببینم چی گفتم. بعد احساس کردم از صدام خوشم میاد!! خدایا کنکورو زودتر برسون. دیگه واقعا دارم خل میشم
-
آلو تو دهنش خیس نمیخوره!!
جمعه 28 اردیبهشت 1397 12:35
خیلی بده که مادر آدم اینقدر غیر قابل اعتماد باشه. هیچ حرفی تو دل مامان من نمیمونه. هر چی رو بهش بگی و تاکید کنی به کسی نگو، چند وقت بعد میبینی یکی میدونه (درصورتی که اگه خودش چیزی به من بگه، امکان نداره به کسی بگم). ماشاءالله بقیه اعضای فامیل هم که بهتر از مامان من نیستن و نتیجه این میشه که کم کم همه میفهمن. خب واضحه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 اردیبهشت 1397 00:25
تو این زندگی هیچکس صدای ضجه های دیگری رو نمیشنوه. حتی اونایی که مسببش هستن. هیچوقت نباید یادم بره که کاملا تنهام..
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 اردیبهشت 1397 22:26
دلم میخواد بنویسم ولی چیزی واسه نوشتن ندارم. این دو ماهی اتفاق خاصی نمیفته. از طرفی هی دلم واسه اینجا تنگ میشه هی میام بهش سر میزنم :((
-
اردیبهشت
سهشنبه 4 اردیبهشت 1397 09:34
کاش هوای همه ماه های سال مثل اردیبهشت بود. تو این هوا آدم واسه هر کاری انرژی داره. حتی با درس خوندن هم میشه کلی حال کرد :))) واقعا که بهشته
-
آشفتگی
پنجشنبه 30 فروردین 1397 00:21
از اون زمان هاست که هی میام به اینجا سر میزنم که بنویسم ولی وقتی میام پشیمون میشم و میبندمش. سردرگمم.. ولی با انگیزه تر از قبل.. بین چند تا راه موندم و نمیدونم وضعیت آیندم چی میشه. البته نتیجه کنکور و انتخاب رشته تا حدودی مسیرو روشن میکنه و حداقل گزینه ها رو کم میکنه که باعث میشه افکارم یکم منسجم شه و از این سردرگمی...
-
خوب شو دیگه!!
سهشنبه 28 فروردین 1397 22:07
واقعا نمیدونم این سرماخوردگی چی بود نزدیک کنکور؟؟!!! یه کلمه نمیتونم درس بخونم. سر کلاس هیچی نمیفهمم استاد چی میگه!! یه سرماخوردگی ساده بود که اول پدر و خواهرم گرفتن. اونا زود خوب شدن ولی من بیچاره کلا از پا افتادم. امسال بخاطر استرس کنکور سیستم ایمنی بدنم ضعیف شده. اونایی که کلا سیستم ایمنی ضعیفی دارن چی میکشن!!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 فروردین 1397 16:34
دلم گرفته :( به هر وبلاگی هم که سر میزنم همه افسرده و ناراحتن از خودم بدتر.. این چه وضعیه داریم؟؟!!
-
این بار حس های خوب
جمعه 17 فروردین 1397 18:52
خوشحالم روزایی هست که میتونم زیبایی های زندگیمو ببینم. هنوز اونقدر روحیم خراب نشده که همه روزام تیره و تار باشه. همین که یکم استرسم کم میشه از اطرافم کلی حس قشنگ میگیرم. عاشق این هوام. صبح های دل انگیز، غروب های دل انگیز و شب های دل انگیزترررر این روزا میشه پنجره اتاقو باز گذاشت و هوای مطبوع داشت. میشه آواز قشنگ پرنده...
-
این حس و حال مزخرف
چهارشنبه 15 فروردین 1397 00:31
نمیخوام اینجا زار بزنم و ناله کنم اما کاش بتونم به این حالت های افسردگی بعد از بیدار شدنم از خواب غلبه کنم. اینکه وقتی بیدار میشی حس چندان خوبی نداشته باشی شاید طبیعی باشه ولی وقتی این حس طولانی میشه و چند ساعت یا حتی کل روز آدمو از کار میندازه یه جوریه!! صبح از خواب بیدار میشم و منتظرم که بعدازظهر بشه و بخوابم و یکم...
-
همه چی اجباریه حتی لبخند زدن
دوشنبه 6 فروردین 1397 20:47
به ضرس قاطع میگم زندگی مزخرفیه و حالم از خودم و این زندگی بهم میخوره..
-
از مصیبت های عید
شنبه 4 فروردین 1397 20:51
فردا شب قراره مهمون بیاد خونمون. عموها و عمه ها و احتمالا مامان بزرگ و بابابزرگ.. خداروشکر هیچکدوم نمیدونن من کنکور دارم. ولی از طرفی باید کل مدت مهمونی پیششون باشم. حالا اگه دخترعمم باشه سعی میکنم سریعتر با اون فرار کنم و بیایم تو اتاق که هر دو از این آدما خلاص شیم. هیچکدوم دل خوشی از این جماعت نداریم نه اینکه آدمای...
-
پراکنده گویی
یکشنبه 27 اسفند 1396 21:46
خیلی حرف واسه نوشتن داشتم این مدت ولی حال و حوصله نوشتن نبود. الانم دیگه دقیقا یادم نمیاد چه چیزایی میخواستم بنویسم. ولی از اونجایی که دوست دارم بنویسم پراکنده هر چی به ذهنم بیاد میگم! 1) نمیدونم تا حالا اینجا راجب روند کلاس موسیقیم چیزی گفتم یا نه! حدود 7 سال پیش یعنی زمانی که منتظر ورود به اول دبیرستان بودم گیتارو...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 اسفند 1396 17:15
واقعا همین الان دلم میخواد مادرم و داییم و زنداییم و اون پسر بچه عر عروشونو با دستام خفه کنم
-
گیتار جدید
شنبه 21 بهمن 1396 10:50
بالاخره چند روز پیش خواهرک گیتار خرید. چه صداااییی!! آدم حال میکنه! تازه مدل های بالاتر هم داشتن. موندم اونا چی بودن!! گیتار من تقریبا مال 8-9 سال پیشه!! کارآموزیه ولی چوب خوبی داره و الان دیگه با این چوب تو بازار نیست. یادمه اون موقع 100 تومن خریده بودمش. حالا خواهرم که رفته بود گیتارشو بخره، مال منم قیمت کرد، گفتن...
-
تو زمستون تاپ میپوشن!!!
چهارشنبه 18 بهمن 1396 11:01
خب آخه چرا؟! والا من ادعای مصرف بهینه و صرفه جویی و این چیزا ندارم. به هر حال دارم زندگی خودمو میبینم. با اینکه سعی میکنم رعایت کنم ولی بازم یه جاهایی میدونم درست مصرف نمیکنم. ولی واقعا اینکه تو زمستون تاپ بپوشی و از اونور شعله بخاری رو تا آخر زیاد کنی یا تو تابستون دمای خونه رو تا اونجا که کولر بیچاره توان داره و...
-
تنبل کی بودم من؟؟!!
جمعه 13 بهمن 1396 11:43
خدا همه بندگانشو از تنبلی دور نگه داره! الهی آمین! + من بنده ای هستم که حتی لباس زیرمم خواهر و مادرم برام میخرن!!! و تازه وقتی لباس واسم کوچیک یا بزرگه بهشون پس میدم و میفرمایم که برین اینو عوض کنین + خدا من رو هم محفوظ بداره!!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 بهمن 1396 21:25
دوست دارم زمان زودتر بگذره ولی از اومدن عید و دیدن فک و فامیل غیر قابل تحمل حالم بهم میخوره! کاش عید نشه. امیدوارم هیچکدوم از اعضای فامیلو نبینم. لعنتی بخاطر کنکور مسافرتم نمیتونیم بریم :/
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 دی 1396 07:30
لعنت به آنفلوآنزا :) همین 3 هفته پیش موقع اسباب کشی سرما خوردم. دوباره این چند روز مریض شدم ولی با شدت بیشتر. دمار از روزگارم درآورده. واقعا اونایی که بیماری های خیلی بدی دارن و درمانشون مدت زیادی طول میکشه و سخت و سنگینه، چه تحملی دارن! امیدوارم همتون همیشه سلامت باشین :)