فکر کنم برای اووولین بار تو خوابگاه تنها شدم. همه رفتن بیرون و من واسه خودم رو تخت نشتم چای میخورم و کتاب میخونم. عااالیه

خب واسه دومین بار امتحان رانندگی دادم و قبول شدم :))

از استرس خودم و بقیه رو خل کردم ولی بالاخره تموم شد رفت. ۲_۳ ماه دیگه گواهی نامه به دستم میرسه. امیدوارم بتونم نهایت بهره رو از این گواهی نامه تو دوران دانشجویی برده و حاااال کنم

امشب باید برگردم خوابگاه و فردا دوباره دانشگاه شروع میشه.

راستش یکم دلم تنگ شده ولی کلا دوست ندارم برگردم

کی حوصله شلوغی خوابگاهو داره آخه؟ اون دانشگاه مسخره رو بگو! پوووف

خب برگشتم خونه و نرسیده مامانم هر چی این چند روز خوش گذشتو از چشمم درآورد. اصلا کار این زن همینه. فقططط صبر و دعا برای زودتر مستقل شدن به شیوه ای غیر از ازدواج!

بازم مسائل زندگی من وسط خونه های مردم

بازم

بازم

بازم

بازم

بازم



من هیچیم به این زندگی و این آدما نمیخوره. چرا باید وسط زندگی خودم اینقدر غریبه باشم؟



+ بهش میگم چرا اون‌مسئله رو گفتی؟ تو روم نگاه میکنه و میخنده. انگار که از زجر من لذت میبره! چقدر یه موجود میتونه نفرت انگیز باشه..