-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 مهر 1400 00:08
اونی که خونه رو از لولو به هلو تبدیل کرده کیه؟ یعنی تموم بدنم درد میکنه از بس سابیدم. ۵_۶ ساعت مداوم خونه تمیز کردم. تازه بازم یه قسمتی موند. دیگه جون نداشتم. ولی الان خونه رو نگاه میکنی جیگرت حال میاد D:
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 مهر 1400 00:58
من برق دار شدم ولی مدیونین اگه فکر کنین مشکلات خونه تموم شده. دوباره برمیگردیم رو توالت فرنگی :) ولی خوبیش اینه که دیگه عادی شده برام، مثل اوایل اذیت نمیشم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 مهر 1400 14:58
شک نکنید هییییچ کسی به اندازه پدر و مادرتون عاشق شما نیست و نمیشه. هیچ کسی به اندازه این ۲نفر کنار شما نیست، شما رو حمایت نمیکنه و هواتونو نداره. هیچ کسی به اندازه اونا از خوشحالی و سلامتی و موفقیت شما خوشحال نمیشه و از غصه شما غمگین نمیشه.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 مهر 1400 00:40
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 مهر 1400 00:06
یعنی ۷تا واحد دیگه که توشون خونواده زندگی میکنه و به طور مداوم دارن از خونه هاشون استفاده میکنن، چرا دقیقا همه بلاها باید سر واحد من بیاد که اتفاقا کمترین استفاده رو هم ازش داریم؟ و چرا همیشه بلاهایی که سر من میاد کش دار میشه؟ حقیقتا دلم میخواد بشینم همین وسط زار بزنم. خیلی دارم جلوی خودمو میگیرم.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 مهر 1400 23:36
برقم دوباره قطع شد :) حیف پول فیوزی که امروز دادم.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 مهر 1400 19:45
یعنی تمام مدتی که تو حموم بودم هی میگفتم توروخدا برق قطع نشه، توروخدا آب قطع نشه -_- + برق فعلا درست شده. حالا تا ببینیم طی چند روز آینده دوباره چه رفتار ناشایستی از خودش نشون میده :/
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 مهر 1400 16:05
منتظر برقکارم. از خستگی همینجوری نشسته داره خوابم میبره
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 مهر 1400 14:40
مشکل برق خونه همچنان ادامه داره. صبح که داشتم میرفتم برق داشتم ولی بعدازظهر که برگشتم دیدم باز قطعه. رفتم فیوزو از پارکینگ وصل کردم. چند ثانیه هم نشد یه صدای بلندی اومد و باز قطع شد. من که دیگه ترسیدم برم بازش کنم ببینم چه خبره ولی فکر کنم کلا فیوز ترکید زنگ زدم به بابا که یکیو بفرسته ببینه مشکلش چیه. فعلا نشستم منتظر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 مهر 1400 01:51
اومدم خونه میبینم تو تاریکی مطلقه. همه واحدا برق دارن غیر از من. کاشف به عمل اومد فیوز اصلی تو پارکینگ پریده. خواستم بگم با این روندی که در جریانه، اگه یهو دیدین دیگه پست نذاشتم بدونین خونم آتیش گرفته و منم مردم. اگه عمری بود تا پست بعدی بدرود.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 مهر 1400 02:14
دلم بغل میخواد :( همش تقصیر هواست
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 مهر 1400 01:23
ولی اصلا دلم نمیخواست امشب برگردم خونه. اینقد هوا خوبه که دلم میخواست تا صبح تو شهر دور بزنم. حیف
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 مهر 1400 20:18
اینقد باد و بارون صبح شدید بود که چند تا درخت تو شهر افتادن و برق بعضی منطقه ها از صبح قطعه و درنتیجه اینترنتشون هم خرابه. بنابراین کلاس فرانسه امروز مالید.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 مهر 1400 18:42
یه ماسک موی جدید گرفتم که مارکش با مارک رنگ مویی که گذاشتم یکیه. اینقد موهامو نرم میکنه که همش دوست دارم دست بکشم تو موهام باهاشون بازی کنم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 مهر 1400 17:43
اولین روز کارآموزی با باد و بارون تند و قشنگش به پایان رسید :)
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 مهر 1400 00:48
یه چندتا چیز متفرقه هم بگم: - از وقتی اومدم شهر دانشگاهی، این اولین شبیه که تو خونه تنها ام. خواهرم جمعه رفت و دوستمم که اومده بود ۲_۳ روزی پیش ما باشه تا کارای خونه خودش اوکی بشه، دیگه امروز رفت. تنهایی دوباره داره بهم حس خوب میده و این یعنی دارم با خودم صلح میکنم کم کم. - جدیدا سیگار میکشم گلوم خیلی اذیت میشه....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 مهر 1400 00:35
ترم خوبی رو شروع کردم. صبح پا شدیم به خودمون رسیدیم رفتیم دانشگاه بعد مدتهااا همدیگه رو دیدیم. جلسه توجیهی داشتیم که ۱ ساعت و نیم اینا طول کشید. بعدش یه تعدادی از بچه های کلاس جمع شدیم رفتیم دور دور که خوش گذشت. خداروشکر عن دماغای کلاس به عن دماغیشون ادامه دادن و باهامون نیومدن. چقدر پسرامون تغییر کردن و بهتر رفتار...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 مهر 1400 03:19
فردا باید ۶ صبح بیدار شم. چه با خیال راحت واسه خودم بیدارم اصلا انگار نه انگار :)
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 31 شهریور 1400 15:46
آه دلم سیگار میخواد :(
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 31 شهریور 1400 11:08
یعنی هر کی میاد خونه من، از سر و صداهای واحد کناری شوکه میشه. الان خواهرم پرسید اینا رم کردن؟
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 31 شهریور 1400 04:23
کنار این خواهر منم اصلا نمیشه خوابید از بس که خونه رو یخ میکنه -_-
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 شهریور 1400 01:26
به خودم: اشکالی نداره اگه یه سری چیزا رو میبینی و دلت میگیره. دفعات بعدی کم کم همه چی عادی میشه.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 شهریور 1400 21:27
از اون شبای دلگیریه که خداروشکر میکنم خواهرم کنارمه. یه روزایی بود که سکوت این خونه رو دوست داشتم. ولی الان حس میکنم منو میخوره.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 شهریور 1400 14:39
من اومدم شهر دانشگاهی. پام نرسیده به خونه در به در مخابرات شدم. باز اینترنتم مشکل پیدا کرده. این دفعه دیگه واقعا ریدن. فعلا هم درست نشده. فردا دوباره میرم ببینم چی میشه. خدا کنه همون فردا اوکی شه -_-
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 شهریور 1400 18:13
نمیدونم بخاطر هواست یا چی که از دیروز تا حالا عرق سرد میشینه رو تنم!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 شهریور 1400 13:14
فردا قراره با خواهرم برم شهر دانشگاهی. هفته آخر شهریوره و دلش میخواد استراحت کنه و خیلی وقته میگه میخوام باهات بیام خونت با هم باشیم. دیگه این هفته بهترین فرصته. آخر هفته هم مامان و بابا میرن تهران. هی دارم فکر میکنم چطوری از این تایم که مامان بابا هم دورن استفاده بهینه کنم؟ اگه خواهرم نبود که قطعا برنامه میکردم با...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 شهریور 1400 03:54
الان داشتم پستامو تو اینستا نگاه میکردم و کامنتا رو میخوندم. اولا تعجب کردم که با چه آدمایی ارتباط داشتم یه زمانی و چقدرم صمیمی بودیم و الان دیگه پست و استوری همدیگه رو هم شاید یادمون بره ببینیم. دوما کامنت کسی رو دیدم که اصلا فکرشو نمیکردم ببینم. یادمه سال ۹۵ که کرج ژنتیک میخوندم یکی رو تو پیجم داشتم که چندهزار تایی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 شهریور 1400 03:04
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 شهریور 1400 01:39
بالاخره امشب قضیه تموم شدن رابطم با یار رو به خونوادم گفتم و یار رسما تبدیل شد به یار سابق. گفتنش اصلا برام آسون نبود. از مشاورم کمک گرفتم که چی بگم و چطور بگم که بهتر باشه. درنهایت امشب از فرصت استفاده کردم و یه توضیح کوتاهی براشون دادم و خودمو راحت کردم. دوست نداشتم خیلی وارد جزئیات مسائل رابطم بشم و پدر و مادرمم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 شهریور 1400 14:37
به نظرتون بعضیا واقعا نمیفهمن یا خودشونو میزنن به نفهمی؟ یه دوست گرامی ای هستن کلا وقتی به مشکل میخورن یاد بنده میفتن. عزیزم وقتی تماس میگیری جواب نمیدم و بعدشم خودم پیگیر تماست نمیشم، یعنی نمیخوام صدای مبارکتو بشنوم. دیگه چرا پیام میفرستی؟ مزاحمی گلم. رفع زحمت کن.