-
انگار امیدی هست..
سهشنبه 3 اسفند 1400 00:36
همین الان بهم گفت: تو ناجی زندگی من شدی :)
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 اسفند 1400 13:24
استادمون حتی با اینکه از دانشگاه رفته، داره از راه دور بچه ها رو میگاد. نمونه بارز استاد ایرانی :)
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 بهمن 1400 02:12
من آخرش دندونامو میشکنم.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 بهمن 1400 13:49
مامان از دیروز که اومدن تا جمعه پیشم میمونه. از همین الان از شدت حرص خوردن سردرد دارم. دلم میخواد سرمو بکوبم تو دیوار. تا جمعه خدا به داد برسه. اصلا راضی نبودم بمونه چون دقیقا میدونستم قراره روانیم کنه. ولی مجبور بودم قبول کنم دیگه.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 بهمن 1400 02:48
یکی از چیزایی که تو مسیر زندگیم از دبیرستان تا الان یاد گرفتم و این چند روز باز مطمئن تر شدم اینه که خودخواهی چیز خوبیه. البته به اندازه. اگه به حد کافی (نه کمتر نه بیشتر) خودخواه باشین حال بهتری تو زندگی دارین، آسیب کمتری میبینین و بهتر از اتفاقات گذر میکنین. به اندازه کافی خودخواه باشین :)
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 بهمن 1400 19:59
یک دسته جذاب از آقایون، اونایی هستن که تو کتابفروشی کار میکنن و اطلاعات خوبی هم دارن. آدم دلش میخواد بشینه همش باهاشون حرف بزنه
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 بهمن 1400 21:18
فردا مامان و بابا دارن میان پیشم. امروز بعد کلاس رفتم بیرون واسه بابا کادو و شیرینی بگیرم. اینقدرررر شلوغ بود که گیج شده بودم. همه جا به شکل مسخره ای پر از چیزای قرمز واسه ولنتاین بود. چیزای عادی و دم دستی، کادوهای تکراری بدون اینکه ذره ای فکر و خلاقیت پشتشون باشه، خرس هایی که از هیکل من بزرگتر بودن!، خلاصه هر کی یه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 بهمن 1400 17:17
یعنی حاضرم الان کتک بخورم ولی پامو از خونه بیرون نذارم. کلاسمم آنلاین رفتم. نمیخوااااااام برم بیرون
-
من اگه خود آزار نیستم، پس چی ام؟
دوشنبه 25 بهمن 1400 16:39
هر جلسه کلاس فرانسوی انرژی ای از من میگیره که اگه همین زمانو بخوام امتحان بدم اینقدر خسته نمیشم. باید جون کندن منو تو هر دقیقه از کلاس ببینین. وااااقعا خسته کنندست. یه وقتایی سر کلاس پیش خودم میگم پس کی تموم میشه؟ چرا دارم اینقدر کون خودمو پاره میکنم؟ مشکلم با انگلیسی چی بود که فرانسوی رو هم بهش اضافه کردم؟ حالا با...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 بهمن 1400 19:40
برگشتیم سر خونه و زندگی خودمون. فعلا تو مرحله خو گرفتن با تنهاییم. یه چند روزی چندتا آدم مداوم دور و برم بودن، بد عادت شدم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 بهمن 1400 14:54
پناه بر خدا از اندام یه سری از هم جنسان عزیز. چقدر جذاب آخه لعنتی؟ -_-
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 بهمن 1400 13:03
من این سفرو اومدم چون یکی از عزیزام تو شرایط سختیه و میخوام کنارش باشم یکم حالش عوض شه ولی جدای از این قضیه، وقتی منو دید گفت تو چه لاغر شدیییی! در اون لحظه بنده مثل خر تی تاب خورده ذوق کردم
-
سفری با سوزش چشم
چهارشنبه 20 بهمن 1400 08:39
۳ خوابیدم ۶ بیدار شدم ۸ نشستم تو ماشین الان تو جاده ام و شدیدا دلم میخواد قر بدم ولی جلوی بقیه مسافرا نمیشه.
-
آرامش بخش
چهارشنبه 20 بهمن 1400 01:51
همه ما خواهیم مرد، ملانی، همه... همه روزی خواهیم مرد.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 بهمن 1400 23:23
وقتی یه ارتباط (فرقی نمیکنه چه نوع ارتباطی) تموم میشه، اتفاق بد تموم شدن اون ارتباط نیست چون اکثر اوقات اون رابطه مناسب شما نبوده که تموم شده. اتفاق دردناک اینه که شما تازه بعد از تموم شدنشه که متوجه یه سری کارا، رفتارا و حرفای ناخوشایند طرف مقابل میشین. چیزایی که وقتی تو ارتباط بودین هم جلوی چشمتون بوده ولی ندیدین یا...
-
رفتار نادرست با دلبر
یکشنبه 17 بهمن 1400 18:27
امروز موقع برگشتن شدیدا دلم میخواست رو اون پل وایستم و سیگار بکشم. با بارون این یکی دو روز، رودخونه زیرش حسابی آب افتاده و دلبر شده. حیف که سیگار همراهم نبود.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 بهمن 1400 14:49
قاتل با لب خندون و چاقو (آلت قتاله) تو یه دست و سر بریده همسر (دختر زیر 18 سال) تو یه دست دیگه اومده یه دوری تو کوچه زده و قتل افتخارآمیزش!! رو به مردم نشون داده و رفته. واقعا تو این مملکت چه خبره؟؟؟
-
WTF
پنجشنبه 14 بهمن 1400 01:37
خب من تا الان میدونستم که آدم open marriage نیستم ولی امشب واقعا مطمئن شدم. بین کتگوری های سکس من چیزای فانتزی مختلفی رو دیدم ولی تا حالا چیزی تا این حد برام زننده نبوده. امشب یه قسمت از یکی از سریالامو میدیدم و 2تا زن و شوهر بودن که تصمیم گرفتن این کارو انجام بدن. حتی نمیتونستم نگاه کنم :/ اینقد برام چندش بود که تمام...
-
اوصیکم
سهشنبه 12 بهمن 1400 22:37
به نام خدا مثل من غذا نخورید. چون وسط باشگاه فشارتون میفته و آبروتون پیش عالم و آدم میره. کلاسم بهم میریزید. خدانگهدار
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 بهمن 1400 21:43
همین الان how I met your mother رو تموم کردم. چرااااا آخرش اینطوری تموم شد؟؟؟؟ چراااااا؟؟ آخه دختر به اون دل نشینی چرا باید اینقد کوتاه بیاد تو داستان و تهشم مریض شه بمیره؟؟؟؟ طلاقشونم خیلی طلاق مسخره ای بود. خاک بر سر نویسندش. آخرشو رید -_- + حالا علاوه بر friends، دلم واسه اینا هم تنگ میشه
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 بهمن 1400 23:58
درمورد اون قضیه غیر اخلاقی ای که پیش اومده باید بگم که اصلا اوضاع خوب نیست و دیگه خیلی واضح این 2نفر با هم شاخ به شاخ رفتار میکنن. خلاصه که جو متشنجه و منم استرس گرفتم از این فضا -_-
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 بهمن 1400 12:39
واقعا الان با این برف هیچ جایی برای من دل انگیز تر از تراس خونم نیست. کوچه انقد خوشگل شده آدم دلش میخواد فقط نگاش کنه + اومدم با قهوه و سریال نشستم تو تراس. نمیدونین چه لذتی داره ^_^
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 بهمن 1400 10:48
برررررررف (ایموجی چشمان ذوق زده)
-
از حس ناامنی
جمعه 1 بهمن 1400 00:16
من تا امروز هیچوقت برای خودم پیش نیومده با کسی تو ارتباط حرفه ای باشم و مسائل غیر اخلاقی به واسطه اون ارتباط برام اتفاق بیفته. احتمالا بخاطر اینه که کلا خیلی ایزوله زندگی کردم و درنتیجه در معرض چیزی قرار نگرفتم. ولی امشب.. امشب از قضیه ای باخبر شدم که برای اولین بار اون حس ناامنی تو یه رابطه حرفه ای رو تجربه کردم....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 دی 1400 18:10
میدونین الان درمان چیه؟ اون مبل تک نفره اتاق خواهرم وقتی خودش داره رو تختش کاراشو میکنه و منم به این کنج دلپذیز پناه میبرم. ترکیب حضور خواهرم و اون مبل یه چیز فوق العاده ای میشه واسه من. کاش اونجا بودم.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 دی 1400 18:03
از اون روزاست که حس خفگی میکنم. از اون زمانا که از همه چی میترسم و هر کاری بیش از حد سخته. از دیروز غروب شروع شد و تا کی ادامه پیدا میکنه رو نمیدونم.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 دی 1400 14:02
یه کاری با عکس پاسپورتم داشتم، رفتم تو فایل عکسای یکی دو سال اخیر پیداش کنم. چشمم خورد به بقیه عکسا. چقدر من کوچولو بودم اصلا قیافه خودمو دیدم برگام ریخت. آدم مگه دیگه تو این سن هر سال چقدر تغییر میکنه؟! و اینکه قیافه من با موی کوتاه و بلند خیلی فرق میکنه. الان متوجه شدم بعد اینکه یه نگاه به صورتم تو بعضی عکسا کردم،...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 دی 1400 01:29
یه وقتایی هم آدم یه چیزایی میبینه، پیش خودش فکر میکنه پس فقط واسه ما خار داره! امیدوارم شما جزو دسته خارداران نباشین.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 دی 1400 11:30
اگه مامانم زنگ نمیزد ۱۲ ساعت کامل میخوابیدم. بی سابقه بود. فکر کنم بخاطر قرصی که قبل خواب خوردم هم هست.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 دی 1400 20:11
دارم از خواب میمیرم. همینطوری نشسته چرت میزنم. دیشب کلا ۳_۴ ساعت خوابیدم و صبحم ۶ پا شدم که برم دانشگاه. بعدشم که بدو بدو برگشتم خونه و با بچه ها رفتیم جنگل. برفم پیدا کردیم ولی در حدی نبود که بشه برف بازی کرد. اما واقعا خوش گذشت. ایییینقدر سر و صدا کردم و بالا پایین پریدم که موقع برگشت دیگه انرژی نداشتم حرف بزنم بعد...