-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 شهریور 1401 14:17
امروز از اون روزاست که جون اضافه نیاز داره تا تموم بشه. خبر بد پشت خبر بد..
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 شهریور 1401 13:16
هر بار بعد کلاس فرانسوی تا چند ساعت نه فقط مغزم، که کل بدنم خستست، اینقد که سر کلاس بهم فشار میاد. کی قراره عادی بشه این زبان؟ -_-
-
مثل اینکه جدی جدی شروع شد
شنبه 19 شهریور 1401 20:57
یکی دو هفته ای میشه کارای مهاجرتمو شروع کردم. از همین اول کار، هر روز متوجه یه چیز جدید میشی و یه مشکل تازه. الان 2-3 هفتست دانشناممو از دانشگاه آزاد کردم ولی تازه امروز غروب موفق شدم مدارکو ایمیل کنم واسه دارالترجمه. در عرض 24 ساعت رفتم تهران و از وزارت بهداشت مهر گرفتم و برگشتم خونه و بالاخره مدارکو فرستادم. بدنم...
-
سرخوش!
سهشنبه 15 شهریور 1401 14:48
یکی از تفریحات من اینه که زمان و آب و هوای جاهای دیگه دنیا رو چک میکنم. خیلی تفریح مسخره ای به نظر میرسه ولی واسه من واقعا جالبه که مثلا الان تو فلان شهرِ فلان کشور ساعت دقیقا چنده و هوا چه وضعیتی داره. روزه یا شب؟ گرمه یا سرد؟ آفتابه یا ابر و بارون؟ رطوبت چند درصده؟
-
با هم بیاموزیم!
یکشنبه 13 شهریور 1401 20:36
فکر کن یکی بخواد قربون صدقت بره بهت بگه: تو قابلمه/کَبک/مرغ/شپش منی! تو اون لحظه چه حسی بهت دست میده؟ فرانسویا از همه این تشبیها به عنوان "عشق من" استفاده میکنن :) البته از کلمات عشق/عزیز/آهو/جوجه/ملکه هم استفاده میکنن.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 مرداد 1401 00:35
به نظرتون ممکنه کسی از حالت تهوع بمیره؟ اگه قرار باشه یکی بمیره، اون منم.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 مرداد 1401 00:27
دستگاه گوارش من نمیخواد از کرونا بهبود پیدا کنه :/ اولش چند روز اسید معده داشت منو میکشت، الانم چند روزه که روده م داره منو میگاد. فکر کنم آخرش اینقد الکترولیت از دست بدم که تشنج کنم و خشک شم.
-
فارغ التحصیلی و باقی داستانا
سهشنبه 4 مرداد 1401 23:14
خب جشن فارغ التحصیلی هم اومد و رفت. یادگاری قشنگی شد برامون. روز قبل جشن هم از این طرف دانشگاه به اون طرف دانشگاه دویدیم که از هزار نفر امضا بگیریم و شنبه که برم کارت دانشجوییمو تحویل بدم، رسما فارغ التحصیل حساب میشم. بالاخره یه مقطع تموم شد و یه قدم به مهاجرت نزدیک تر شدم. از هفته بعد میفتم دنبال دانشنامه ببینم کی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 تیر 1401 01:00
چقدر وقته که ننوشتم!!! میومدم و سر میزدما ولی نشد بنویسم. اصلا از آخرین پستم تا الان چه چیزایی پیش اومده؟ خب در ارتباط با پست قبلی باید بگم که رفتم موهامو کوتاه کردم. دقیقا 2 ساعت زیر دست آرایشگر بودم تا قشنگ کوتاه بشه و عمیقا از نتیجه راضیم. هر کی بهم رسید گفت تو اصلا چرا موهاتو بلند میکنی؟! مورد بعدی اینکه آخرین...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 تیر 1401 11:46
دیگه واقعا دوست دارم موهامو کوتاه کنم. بلند شده و تو این هوای گرم و شرجی کلافم میکنه. وقتایی که تمیز و مرتب و نرمه خیلی دوسش دارم ولی وقتایی که گره میخوره و با بدبختی باید برس بکشم اعصابمو خرد میکنه و پیش خودم میگم دیگه میرم کوتاهش میکنم. مدلای اسپرت خوشگلم پیدا کردم. فقط باید نوبت آرایشگاه بگیرم و تمام. امیدوارم دلم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 خرداد 1401 01:30
۲تا از دوستام هنوز فارغ التحصیل نشدن و راحت کار پیدا کردن. منم که کلا شرایط کار کردنم اینجا مهیاست. کاش این مملکت یکم جای بهتری بود. کاش حداقل هر روز بدتر نمیشد که آدم مجبور به مهاجرت باشه. گاهی وقتا یکم شل میشم تو تصمیمم و با خودم میگم خب چه کاریه؟ من که اینجا همه چی دارم، چرا برم و خودمو تو سختی بندازم؟ دقیقا تو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 خرداد 1401 22:45
امشب چنان عملیات سوسک کشی ای با جارو و حشره کن راه انداختم که واقعا باید بودین و میدیدین برای اولین بار تو خونم سوسک حمام دیدم. حالا نمیدونم از راه پله اومده تو خونه یا از دستشویی. امیدوارم که از بیرون بوده باشه. من و دوستم بودیم، چنان جیغ و داد و فریادی راه انداخته بودیم انگار دزد اومده! درنهایت عملیات موفقیت آمیز...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 خرداد 1401 15:42
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 خرداد 1401 15:18
به نظرم حفظ ثبات روحی و روانی در طول یک ماه برای مردا خیلی راحتتر از زن هاست. چون هیچوقت پریود و pms رو، حداقل به شدت زن ها، تجربه نمیکنن. واقعا رو زندگی آدم تاثیر میذاره بخصوص اگه آسیب دیده باشی و در تلاش باشی که وضعیت روحیتو بهتر کنی.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 خرداد 1401 10:16
گربه میخوام.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 خرداد 1401 15:07
اینقد خاطره بد از برخوردای سرد بعضی از استادا دارم که وقتی استاد جدیدم بهم میگه سلام عزیزم (استادم زنه) یا در خدمتم، کلی رقیق میشم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 خرداد 1401 02:33
شوهرای دوستام واقعا کسل کننده به نظر میان. هر وقت یه عکسی ازشون میبینم با خودم فکر میکنم یعنی اگه یه روزی منم ازدواج کنم، شوهرم اینقد کسل کننده به نظر میاد؟!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 خرداد 1401 00:27
کاش یکی بیاد آرایش منو پاک کنه. خوابم میااااد.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 خرداد 1401 23:29
فکر کنم اولین باره تا این حد الکل تو رگامه.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 خرداد 1401 22:34
مملکت یه جوری شده که آدم اصلا روش نمیشه خوشحال باشه یا خوشحالیشو با بقیه شیر کنه. یه چند روز تعطیلات وسط خردادو از چند هفته پیش با یه جمعی از دوستام هماهنگ کردیم که یه جا رو رزرو کنیم یه سفر کوتاه بریم. البته جایی که میریم به من خیلی نزدیکه و حس سفر نمیده بهم. بیشتر مثل ییلاق رفتنه واسم. همه چی هم اوکی کردیم و جمعه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 خرداد 1401 20:19
تو ایران احتمال اینکه بمیری خیلی بیشتر از اینه که زنده بمونی!
-
کاش بزرگ نمیشدم.
جمعه 6 خرداد 1401 20:35
یادم رفته بود اینکه بابام منو برسونه کلاس و بعد که کلاسم تموم شد بیام بیرون ببینم منتظرم ایستاده، چه مزه ای داره :))
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 خرداد 1401 01:59
دلم میخواد موچی رو امتحان کنم ولی این پیجای کوفتی فقط مال تهرانن
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 خرداد 1401 03:55
صدای خر و پف میاد
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 خرداد 1401 03:50
من امروز غروب یه غلطی کردم بعد کلاس فرانسه رفتم سر راه یه آیس لاته گرفتم. حدودای ساعت ۷ خوردمش و الان بی خوابم! باورم نمیشه یه لاته تا الان منو بیدار نگه داشته :|
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 خرداد 1401 17:58
بابام دوست نداره من مهاجرت کنم. دلش نمیاد بچه هاش ازش دور بشن. بعد اینطوریه که جلوی خودم همش از برنامه مهاجرتم حمایت میکنه ولی پشت سرم به مامانم میگه یه جوری تشویقش کن ایران بمونه. حالا منم اینطوری نیستم که عاشق مهاجرت باشم. میدونم حداقل ۵ سال اول فقط قراره دهنم سرویس شه و رنگ زندگی رو نبینم و واقعا هم میترسم ولی راه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 خرداد 1401 02:23
کنار همه دلایلی که باعث میشه دنبال داشتن حیوون خونگی نرم، یکی از مواردش اینه که به آرامششون حسودیم میشه. خودمو تصور میکنم که دارم با هزارتا مشکل و استرس هر روز زندگیم سر و کله میزنم، بعد یه موجودِ ز غوغای جهان فارغ تو خونم فقط میخوره و میخوابه و حالشو میبره. حقیقتا بهش حسودیم میشه و همش دلم میخواد حیوون خونگی باشم.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 اردیبهشت 1401 15:08
چرا بین این همه سفارش فقط سفارش من باید تو اداره پست گم بشه؟! :// گوشواره های قشنگم خاک بر سرشون
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 اردیبهشت 1401 23:52
گاهی وقتا گذشته اینقد دور و آینده اینقد نزدیک به نظر میرسه که وقتی یاد یه چیزی میفتم تعجب میکنم! انگار بازه های زمانی تو مغز من با واقعیت متفاوته و یه وقتایی مثل امشب این خیلی خوشاینده :))
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 اردیبهشت 1401 21:12
الان تو یه حالیم که دلم میخواد همه اطرافیانم خفه شن، فقط خفه شن.