بعضی راننده های اسنپ تو انتخاب آهنگ بسیار خوش سلیقه ن و یهو اول صبح جمله هایی رو میشنوی که دقیقا واسه حال و روز تو نوشته شده انگار. در حدی که تعجب میکنی!
مرسی که اینقد خوش سلیقه این
+ میریم که تا یه مدت رو یه آهنگ قفلی بزنیم.
یعنی هزینه ها از بس زود به زود بالا میره که هر چی بابا و مامانم پول به حسابم اضافه میکنن بازم کم میاد :/
امروز اومده بودن پیشم. بابا خودش گفت دوباره میخوان آبان پول بذارن تو حسابم که از آذر سودش بیاد. من که دیگه واقعا روم نمیشه بهشون بگم پول ندارم. لازم به ذکر است که همین مهر یه نوبت دیگه پول گذاشتن که از آبان میاد. ولی واقعا معلوم نیست این سودا کجای زندگیم میره که بازم کم میاد. حقیقتا ولخرجی هم نمیکنم. 2تا خرج بزرگ دارم که میشه کلاس فرانسویم و لیزرم. بقیه هزینه ها دیگه ریز ریزه مثل خرید خونه و قبضا و هزینه رفت و آمد کارآموزی. کارآموزی واقعا هزینه بره. سرویس بهمون نمیدن و هر روز یه مسیر دوری رو باید اسنپ بگیریم بریم و بیایم. در ماه کلی هزینه همین اسنپ میشه -_-
یعنی خیلی وقته یه غذا از بیرون نگرفتم. همشو یا خودم درست میکنم یا مامانم. حتی دیگه کافه ای هم نمیرم نسبت به قبل. این مدت فکر کنم کلا یه بار رفتم. این پول کجا میره واقعا؟! و با این شرایط که هر ماه دارن پول اضافه میکنن رو حسابم، من چطوری روم بشه آبان ازشون گوشی بخوام؟ :(((
امروز بعد مدتها استاد فرانسویمو حضوری دیدم. کلاسامو باهاش خصوصی و حضوری کردم دیگه و امروز اولین جلسه بود. رفتم خونش. با اینکه روم نشد به جایی نگاه کنم ولی همون حسی رو داشت که تو تصورم بود. یه خونه نقلی و گرم. بوی عود میومد و گل های قشنگش کنار صندلیم بودن. عاشق اینجور خونه هام. خیلی دلچسب تر از خونه های ویلایی و بزرگن. دوست داشتم تنها بودم و به هر تیکه از خونش با دقت خیره میشدم و حفظش میکردم. امیدوارم جلسات بعدی لحظات تنهایی گیر بیارم. خلاصه که خیلی شبیه خونه آیندم بود :)
حرفامون خیلی امیدوارکننده بود و استادم تجربه زیادی هم داشت از بچه هایی که مسیرشون مثل من بوده و فرانسوی رو پیشش یاد گرفتن. امیدوارم منم یکی از تجربه های مثبتش بشم.
چقدر هدف داشتن خوبه. دلم واسه این حس و حال، واسه این انگیزه تنگ شده بود.