"نوسبام که شدیداً از رواقیان متأثر است میگوید: رواقیان معتقد بودند وقتی انسانها در برابر شرایطِ نامعلوم قرار میگیرند، دو حسِ همزاد به آنها دست میدهد، که یکی ترس است و دیگری امید. هر دوِ آنها میتوانند به یک اندازه غیرواقعی و انتزاعی باشند. هر دوِ آنها ممکن است غلط از آب درآیند. اما، میان این دو، تفاوتی کوچک ولی بنیادین وجود دارد: ترس ابتکار عمل و اعتمادبهنفس مردم را میگیرد، درحالیکه امید آنها را شکوفا میکند. این اتفاق درونِ ما میافتد بیاینکه، در وهلۀ اول، تأثیری بر «آنچه آن بیرون است» بگذارد، اما وقتی جلوتر میرویم، امید، با فراخواندنِ انسانها به مشارکت و عمل، احتمال پیروزی را دوچندان میکند، حتی اگر پیش از پیروزی دلیلی برای امیدوار بودن وجود نداشته باشد."
"نوسبام در سلطنت ترس مفصلاً شرح میدهد که ترس احساسی نیست که بتوان از دستش خلاص شد. ترس، حتی وقتی امنیت داریم، در پسزمینۀ ذهنی ما در کمین است و فقط محرکهایی لازماند تا دوباره قدرت بگیرد. بنابراین مسئولیت و رسالتِ یک سیاست مردمی آن است که، هر جا ترس در حال فراگیری است، از امید بگوید و مردم را ترغیب کند که دوباره به هم بپیوندند و به هم اعتماد کنند. بدونِ این کار، ترس از پلههای سریر خود بالا خواهد رفت."
"این روزها که دوباره پرسش «چه خواهد شد؟» به همان اندازۀ دوران انقلاب طنین یافته است، و هر جا که جمعی دور هم مینشینند، صحبت از تهدیدها و تحریمها و آیندۀ نامعلومِ پیش روست، آنچه باید از انقلاب به یاد آوریم این است که میشود به تعبیر فوکو «خطر را بیآنکه رفع شده باشد» پشت سر گذاشت و امیدوار بود. این امید هم رسالتی اخلاقی است و هم ضرورتی سیاسی."
- از مقاله "آیا ممکن است آینده نامعلوم ترس نداشته باشد؟" / نهمین شماره فصلنامه ترجمان