دور باطل

امشب از اون شباست. از اون شبا که همه چی از توان تحمل من فرا تر رفته. حال امروز و امشبم منو یاد تابستون میندازه. اون ۲_۳ ماه کوفتی. به هیچ وجه نمیخوام تکرار شه و حتی از تصورش میترسم. نمیخوام دوباره بیفتم تو اون ورطه.

این وسط همزمان از کس دیگه ای هم دارم حمایت میکنم. پیاماشو میخونم به بعضی چیزاش غبطه میخورم. با اینکه میدونم شرایطش از من واقعا بدتره ولی در عین حال چیزایی داره که ای کاش منم داشتم. چیزایی که اصلا از ۲تا شخصیت متفاوت میاد و بعید میدونم برای من هیچوقت شدنی باشه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد