خلاف مسیر جریان آب یا هم رنگ جماعت؟

یکی از دوستام یکی دو روز پیش تو پیجش استوری گذاشت و پرسید اگه ازدواج کردین، آیا از ازدواجتون راضی هستین؟ خوبی و بدیشو بگین. پیجش 8-9 هزار نفری فالوئر داره.

با خوندن جوابا وحشت کردم واقعا. من در مجموع موافق ازدواج نیستم و به نظرم جواب نمیده بخصوص تو زندگی های امروزی ولی بازم این حجم از نارضایتی منو ترسوند. از کسی که شاید کلا یه ماهه ازدواج کرده تا کسی که چندین ساله متاهله، ناراضی بودن و میگفتن ازدواج نکنین. یه عده هم راضی بودن البته ولی خب کم بودن واقعا.

به نظرم علاوه بر اینکه زندگی امروزی خیلی پیچیده تر از قدیمه، حتی خود آدمای امروزی هم خیلی پیچیده تر از قبلن. اکثر این آدما دیگه تو چهارچوب ازدواج نمیگنجن. آدم امروز نسبت به قدیم خیلی فردی بزرگ میشه و نمیتونه این حجم از شراکت قانونی رو تحمل کنه. این قسمت قانونیش یه حسی از اجبار برای آدم ایجاد میکنه که ناخودآگاه بعد یه مدت مغز آدم پس میزنه. بحث متعهد بودن و اینا هم که اصلا به قانون نیازی نداره. هیچ قانونی نمیتونه آدمیزادو مجبور به وفادار بودن کنه. یه حس درونیه که یا با طرفت داریش یا نداریش. به نظرم حداقل قانونی نشدن رابطه، کمک میکنه 2 نفر کمتر تو همدیگه حل بشن و فردیتشون تا حدی حفظ بشه و در نتیجه فشار کمتری وارد بشه و بهتر دوام بیارن.

طرف دیگه قضیه، ترس از تنهاییه. یه عده فکر میکنن اگه ازدواج نکنن از یه سنی به بعد تنها میمونن. خارج از ایرانو که من هنوز تجربه نکردم ولی تو ایران واقعا حق دارن.

حالا سوال اینه که تنهایی بدتره یا تلاش طاقت فرسا واسه پایدار نگه داشتن یه رابطه قانونی؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد