برای بار هزارم، من چرااااااا تصمیم گرفتم به زبان فرانسوی درس بخونم؟ مگه انگلیسی چش بود؟ تو مغز من چی ریخته بودن که این بلا رو سر خودم آوردم؟
فرانکفورت دنیای جدیدی بود که از کشف کردنش در پوست خودم نمیگنجم. خیییلی با شهری که من تو فرانسه توش زندگی میکنم متفاوت بود. تازه برگشتیم و من هنوز منگم.
من اولین تجربه هالووینمو بخاطر مریضی از دست دادم -_-
درواقع بین هالووین و سفر آلمان انتخاب کردم. یه چند روزی بود گلوم خیلی درد میکرد ولی علائم دیگه ای نداشتم. فکر کردم بخاطر سیگاره و یه مدت نکشم خوب میشه ولی بدتر شد تا اینکه از دیشب حس کردم سینوس هامم درد میکنن و دیگه خودمو بستم به میوه و مایعات و دمنوش و دارو که زودتر سر پا شم و سفرو از دست ندم. این شد که ترجیح دادم امشب خونه بمونم که حالم بدتر نشه و فردا بتونم برم آلمان. خدا کنه صبح که بیدار میشم حالم بهتر شده باشه. قراره با همین دیت جدید -هنوز نمیدونم دقیقا بهش چه اسمی بدم- و ۲تا دیگه از بچه ها بریم. اگه جناب دیت نبود کنسلش میکردم و استراحت میکردم ولی دلم نمیاد. فقط امیدوارم صبح با تب و لرز بیدار نشم. اگه اینطوری بشه مجبورم بمونم خونه.