من همین الان همسایمو که فرانسوی زبانه و تازه اسباب کشی کرده اینجا راهنمایی کردم. شاید به نظر شما کار ساده ای بیاد ولی برای منی که اوایل از بس هول میشدم نمیتونستم یه جمله رو درست بگم، اینکه الان تو یه موقعیت یهویی تونستم درست حرف بزنم و یه فرانسوی زبانو راهنمایی کنم خییییلیه. این روزا کاملا دارم میبینم که چقدر تو این 9 ماه پیشرفت کردم و چقدر اوضاع این ترمم با ترم قبلم فرق میکنه. همه چی راحت تر شده، روحیم خیلی بهتره، دوستای بیشتری پیدا کردم و راحت با بچه های غیر ایرانی ارتباط برقرار میکنم. اعتماد به نفسم بالا رفته و تو کلاس خیلی فعال ترم. بعد از عوض کردن چندتا مشاور، بالاخره تراپیستی دارم که همه جوره ازش راضیم و امیدوارم همینطوری ادامه پیدا کنه. خلاصه که زندگیم کاملا بر وفق مراده. تنها مشکل اینه که از بس کار دارم هر چی میدوم بازم نمیرسم تازه 3 هفتست که ترم جدید شروع شده و من 10 هیچ از کارام عقبم. ولی کاملا دارم از مسیرم لذت میبرم :)))))
نیم ساعت دیگه هم با دوستم قرار ویدیوکال دارم که اگه تو چک لیستم یادداشت نکرده بودم قطعا یادم رفته بود. یعنی اگه این چک لیست نباشه، من ممکنه حتی خودمم یه جا، جا بذارم! ولی عمیییقا با این مدل زندگی شلوغ حال میکنم.
امروز یکی از دوستام که مکزیکیه بهم گفت تو واقعا اولین ایرانی ای هستی که میبینم سر وقت میاد سر کلاسا و تو همه کلاسا هم حضور داره و غیبت نمیکنه!
واقعا این قضیه بدقول و نامنظم بودن ایرانیا یه مشکل فرهنگیه که مثل اینکه حتی با مهاجرتم اصلاح نمیشه. خیلی زشته. خودمم دقت کردم دیدم بین همه ملیت ها فقط ایرانیا و تقریبا دانشجوهای کشورهای عربی اینقد نامنظمن.
اطراف شهری که من هستم یه پیست اسب دوانی خیلی بزرگ داره که مخصوص مسابقاته و امروز توش مسابقه برگزار شد. منم با چندتا از دوستام رفتم که از نزدیک ببینم. تجربه جالبی بود و اولین بار بود مسابقه اسب دوانی میدیدم. از چندتا کشورای اطراف جمع شده بودن که مسابقه بدن. چند مدل مختلف هم داشت. خیلیا هم شرط بندی میکردن یه سری پونی های کوچولوی بامزه هم واسه بچه ها آورده بودن که سوارشون بشن و سرگرم شن.
اسب یکی از حیوونای مورد علاقه منه و یه روزی اگه شرایطشو داشته باشم حتما اسب دوانی یاد میگیرم. به نظرم خیلی ورزش و تفریح قشنگیه. بخصوص وقتی آدم با یه اسب ارتباط خوبی برقرار کنه و دیگه همیشه با اون سواری کنه :))))