دلم پر میکشه برای مازندران، برای جنگل هاش، برای تپه هاش، برای جاده هایی که یه طرفش شالیزار بود و طرف دیگش تپه های پر از درخت و فرقی نمیکرد من به کدوم طرف دید داشته باشم، با خیال راحت آهنگ گوش میدادم و از منظره هایی که هر بار برام تازگی داشتن و هیچوقت تکراری نمیشدن لذت میبردم. دلم پر میکشه برای صدای رعد و برق و بعدش بوی نم خاک. یعنی واقعا برای همیشه اینا رو از دست دادم؟
عادی میشه واست به زودی
نمیدونم بگم چه خوب یا چه بد :)
نه چرا از دست بدی پناهنده سیاسی نشدی که نتونی برگردی
آره ولی خب دیگه مثل قبل اونجا نیستم. فوقش چند هفته در سال میتونم بیام ایران و باز باید برگردم دیگه.
اما واقعا خداروشکر پناهنده سیاسی نیستم حداقل -_-