یه هفتست واسه جمع آوری دیتای یه مقاله جدید، صبح تا ظهر میام مطب یه متخصصی که از مریضا سوال بپرسم. یعنی اینقدری که تو این یه هفته راجع به داروها و دوزاشون و اینا اطلاعات بدست آوردم، تو کل این ۴سال تو دانشگاه یه دهمشم به ما یاد ندادن.
الان تو یه لحظه ای از زندگیمم که حس میکنم همه چی خیلی غریبه و منم غریبه ام. دلم آدم آشنا میخواد.
شنیدن ضربان قلب آدما هم تجربه جالبیه :)
دوست دارم صدای ضربان قلب جنین هم بشنوم ^_^
ترکیب لباسایی که الان تو خونه تنمه:
شلوارک، کراپ، پیرهن چارخونه پاییزی، جوراب!
خودم خودمو میبینم خندم میگیره