یه مهمونی از چهارشنبه غروب اومده پیش من و با اینکه خیلی دوسش دارم ولی فقط خوشحالم که فردا صبح میره. احتمالا طی یک پست رمزی همهههه غرامو میزنم. واقعا تحمل یه سری چیزا واسه من خیییلی سخته و چیزی نمونده که روانی بشم -_-
بده رمزشو بخونم دیگه :/
باشه. ایشالله که از خوندن غرام خسته نشی
بده رمزشو بخونم دیگه :/
باشه. ایشالله که از خوندن غرام خسته نشی